تجربه خود خودم

نمیدونم چرا یهویی یاد معلما و دبیرام افتادم. فامیلی خیلیا شونو یادم نمیاد . خدایی با این که همیشه تو مدارس خوب درس می خوندم ولی همشون خوب نبودن.

بگذریم یادمه یه بار معلم کلاس سوم ابتداییم منو به طرز فجیعی کتک زد. زمانی که هیچ معلمی جرئت اینکارو نداشت. اونم به خاطر چی بخاطر اینکه دفتر مشق نبرده بودم . هر وقت یادش میوفتم ....

دوس دارم یه بار دیگه ببینمش تا از خجالتش در بیام...

توی راهنمایی یه دبیر ریاضی داشتیم درس دادنش عالی بود اما جذبه ی زیادی داشت ...یعنی با کسی شوخی نداشت هیبتش حداقل واسه من ترسناک بود . واسه همین نمیتونستم سر کلاسش اونجور که باید خودمو نشون بدم  . نمراتمم پایین میشد

مامانم یه بار اومد مدرسه دبیره میدونی بهش چی گفت ؟ خخخخخخ خنده داره گفت راحتش بذار خیلی بهش فشار نیار توانش زیاد نیست(در درس ریاضی)خخخخ بماند که بعد ها توی دبیرستان رشته ریاضی رو خوندم و الانم با یه رتبه خوب رشته مهندسی توی یکی از دانشگاه های خوب میخونم....اونم خیلی دوس دارم ببینمش ....

زمان دبیرستان یه دبیر شیمی داشتیم اصولا بچه های ریاضی زیاد با شیمی حال نمیکنن خب منم همینطور

یه بار بهم جلوی همه گفت تو توی سایر درسات هم مثل شیمی هیچ مالی نمیشی وای که دلم میخاد ببینمش خیلی زیاد ....تعریف از خود نباشه توی کنکور بین بچه های کلاس تقریبا بهترین نتیجه رو کسب کردم

بماند که توی سال آخر این دختر زرنگا واسه ما کلی پز میدادن و ادعاشون میشد

این همه رو گفتم تا بگم گهی زین به پشت و گهی پشت به زین

اگه منم به حرف یکی از اینا گوش میکردم الانم دگرگون بود پس به معلماتونم زیاد اعتماد نکنید...به خودتون اعتماد کنید...

واقعیت

همه مان افراد معمولی هستیم

خسته کننده ایم،

شگفت انگیزیم،

هممون خجالتی هستیم

شجاعیم،

قهرمانیم،

بی پناهیم ،

فقط به روزش بستگی دارد...

یه سوال

سلام خوبین خوشین

بچه ها یک سوال

اگه سم تاریخ مصرفش بگذره 

به نظرتون

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

..

 

سالم تر میشه یا سمی تر؟

دختر یا ...

خدا لبخند زد و دختر آفریده شد...

دختر یعنی یه دنیا صبر ، یعنی وقتی اعصابت خورده فقط زورت به بغض لعنتی و پلی لیست گوشیت میرسه

دختر بودن آسون نیست چون درد همه رو به جون خریدن آسون نیست

هوای دخترا رو داشته باشید اونا هرچی که تو دلشونه رو به راحتی نمیگن ، لبخند میزنن اما دلشون زود میشکنه...

روزتون مبارک فرشته ها

زندان فکر

بومیان آفریقا ، روی تنه درخت حفره هایی ایجاد می کنند و در این حفره ها گردو میگذارند . میمون ها به هوای خوردن گردو ، دست  را داخل این حفره ها می کنند و وقتی که گردو را در دست می گیرند دیگر نمیتوانند دست خود را بیرون بیاورند .میمون همچنان جیغ می زند و بالا و پایین می پرد اما به فکرش نمیرسد که برای رهایی دستش را باز کند و از دام آزاد شود و در نهایت شکار شکار چیان می شود.

 باور  و افکار غلط و آرزو های دست نیافتنی ما گردوهای ما هستند .اگر آن ها را رها کنیم آزاد می شویم  ما زندانی افکار خودمان هستیم.

ناپلئون هیل